ساقی گل رخ ما را سروسری دگر است
در پس پرده ندانی که چه حالی دگر است
جام می گر طلبی صبر کن ای باده شکن
عهد مشکن که در این کار حسابی دگر است
ساقی ما به نظر می رسد هم آخر کار
یار شیرین لب ما را تب و تابی دگر است
ناز معشوق کشیدن به همه عمر رواست
انتظار صنم و صبر جهادی دگر است
شب قدر است ودعای سحری وقت نماز
حال درویش دراین فصل کتابی دگر است
( درویش)