ساقی گلرخ ما را سرو سری دگر است در پس پرده ندانی که چه حالی دگر است
جام می گر طلبی صبر کن ای باده شکن عهد مشکن که در این کار حسابی دگر است
ساقی ما به نظر میرسد هم آخر کار یار شیرین لب ما را تب و تابی دگر است
ناز معشوق کشیدن بهمه عمر رواست انتضار صنم و صبر کتابی دگر است
( درویش)