پيري وسستي رسي اي بي خبر انديشه كن
آزرا بگذار ودر كار جهان انديشه كن
سي چهل بگذشت پنجاهت زپي آيد همي
اي سفر نا كرده پا يا ن سفر انديشه كن
من به چشم خويش ديدم كاروان از پيش شد
هم سفر جا مانده ايم از كاروان انديشه كن
آنچه مي بايست گفتن ما به دانش گفته ايم
نا له مستا نه ( درويش) را انديشه كن
درويش